بازگشت من
سلام بلاخره بعد چند وقت تاخیر امدیم .من وبچه ها خوبیم .امیر مشغول کلاسهای اموزشیه.پرنیان خانم هم در خانه کنار من اوقاتش رو سپری میکنه .تعطیلات عید هم خیلی خوب بود با بچه ها یکروزش رو رفتیم ماهان ناهار خوردیم وبه گشت وگذار گذشت .دوروز هم رفتیم کوهپایه البته پشت سر هم نه وامیر علی عاشق کارتینگ ماندگاره .هر وقت میره کوهپایه باید سری اونجا بزنه وسوار ماشین ها بشه .دفعه اول میترسید وخیلی اروم رانندگی میکرد.تنها چیزی منو نگران میکنه وزن امیره که هی بالاتر میره.البته به همون نسبت قدش هم بلندتر میشه اما خوب نباید تو این سن این وزنو داشته باشه.مامانم وبابام وخاله ومادربزرگم شب عید مشهد بودن ما تنها بودیم .اما چون به گشت این مدت گذشت برا بچه ها سخت نبود.من تمام وبلاگ ها رو با گوشی میخونم .البته کمتر میتونم نظر بذارم جا داره از همه دوستام عذر خواهی کنم.کلا روزا همین جور میگذره .چشم به هم بزنیم اول مهر میشه وباید بریم دنبال درس ومدرسه.خوب من دیگه برم به امورات خانه داری وغیره برسم.به امید خدا