مهر 93

سلام وصدتا سلام  .امیدوارم همه دوستان گلم خوب باشن .کم کم صدای پای پاییز به گوش میرسه .بچه ها باید روانه مدرسه ها بشن .پسری امسال باید بره کلاس پنجم احساس میکنم بزرگتر شده البته از پارسال روند درس خواندنش خیلی بهتر شده بود ومن نبایستی مدام تذکر می دادم.لباس فرم امیر سایزش نشد اندازه هاشو گرفتن براش بدوزن اینم ازمزایای تپل بودن.کیف پارسال خیلی خوب بود براش از کیش گرفته بودم جنسش عالی بود همون رو امسال استفاده میکنه میمونه یکسری لوازم تحریر که باید براش بگیرم.اما پرنیان خانم شنبه باید برم حواله فرم لباس رو بگیرم وحواله لوازم تحریرش .معلوم نیس لباسش چه رنگی وچه مدلیه .خدا کنه رنگ شاد باشه پارسال لی بود.باورتون نشه خانم خوشش نمیومد وهفته ای یکبار با تحدید والتماس بنده میپوشید.خدا امسال رو برام به خیر کنه.اینم از حال واحوال من وبچه ها.بنده هم دیگر جز خدمات در خانه مامور حمل ونقل هم شدم البته بماند از رانندگی کردن لذت میبرم.اما این چند روزه خیابونها خیلی شلوغ شده .انگار همه چی افتاده روی دور تند.دم تمام لوازم تحریر فروشی ها وکیف وکفش فروشیها خیلی شلوغه.من یاد دوران مدرسه خودم میوفتم اما زمان ما اینقده تنوع نبود انواع کیف وکفش ودفتر وقلم و...................انشالله که بچه های ما بااین وسایل خشگل خوب درس بخونن . همیشه برای همه شما دعا میکنم.شما هم من وبچه هام رو از دعا فراموش نکنین .من یه مدت دستم به نوشتن نمیرفت یه مدت هم اینقده کار روی سرم ریخته بود غیر ازکارهای بچه ها وخانه .کارهای جانبی.شده بودم عین خانمای کارمند 7  ونیم میرفتم بیرون 2 بر میگشتم خونه تو این مدت مامان خیلی کمک احوالم بود امیر که توی خانه میموند اما پرنیان خانم پیش مامانی بود .خدا سایه همه پدر ومادرها رو بالای سر بچه هاشون نگه داره همچنین پدر ومادر من .من خیلی شرمنده این دوتا فرشته هستم .امروز پرنیان میخواست بره پارک با باباش قرار گذاشته بره میگه من وبابا وامیر بریم پیتزا بگیریم بدون تو بریم پارک .منم گفتم مرسی از لطفت شاید منم بتونم تو خونه استراحتی بکنم .البته اگه بذارن .انشالله همیشه سالم باشن حتی با وجود شیطنتهای کودکیشون ادم خیلی دوسشون داره .دیگه باید برم همگی رو به خدا میسپارم  .مهر خوبی داشته باشین.