روز نوشت هفته اول ابان
سلام امروز بعد چند روز نبودن امدم که باشم.نمیدونم این چیه که وقتی یه مدت ننویسی دستم به نوشتن نمیره.تو این مدت با امورات خانه داری ورسیدگی به درس سرگرم بودیم.روز قبل از عید غدیر خونه مامانم شبش بودیم مامان من سیده وچون روز بعد هم عروسی بودن البته ما دعوت نداشتیم رفتیم انجا وبچه هاهم خیلی خوشحال شدن 3 تا بچه بهم رسیدن.بنده خدا مامانم فکر کنم بعد از رفتن ماهم مشغول جمع وجور بود.روز بعدش هم برا عید دیدنی فقط رفتیم خانه والدین همسر که همون موقع از بیرون گردی رسیده بودن.روز جمعه هم چون امیر شنبه امتحان داشت جایی نرفتیم.فقط عصر از بس امیر گفت بردمشون خانه مامان.اما شنبه رفتیم خونه خاله بزرگم البته به دیدن شوهر خاله ام خاله من حدود 10 سال پیش فوت کردن اما ما همچنان روزهای عید به دیدن شوهر خاله ام میریم .چون روز عید مهمون بودن دیدنشون افتاد به روز شنبه .همه فامیل مادریم جمع بودن به پرنیان خیلی خوش گذشت چون با دریا ویلدا خیلی بازی کرد.امیر همسن وسال نداشت مجبور بود تو جمع بزرگترا بشینه.
روز 5 شنبه هم رفتیم عروسی پسر عموی همسر بد نبود .البته اصلا نمیشه از روی ظاهر ادما روی باطنشون نظر داد.انشالله همه دختر وپسرا خوشبخت بشن واز انتخابشون راضی باشن.دیروز دوباره درد معده به سراغم اومد هر وقت استرس دارم یا خسته میشم این معده عزیز هم منو ول نمی کنه میخواد از خجالتم در بیاد.میدونین دلم ارامش میخواد گاهی فکر میکنم اگه یه جای دور برم که هیچ کس نباشه چه خوبه بعد با خودم میگم پس بچه هام چی.شاید فشار مشکلاته از همه نوع ولی باور کنین هیچوقت ناشکری نکردم.همیشه سعی کردم صبور باشم .درضمن دوست ندارم موج منفی بدم به وبلاگم .ولی 10 روزه با یه وب از طریق دوستانم اشنا شدم جالبه که همشهریم هم هست اما من خبر نداشتم.براش از خدا طلب صبر میکنم چون همراه وهمدم زندگیشو از دست داده.همین جا میگم مامان رزگل عزیزم محکم باش .تسلیت میگم.امروزم شنبه است روز اول هفته وکاره .انشالله همتون سالم باشین .دلاتون گرم وخودتون موفق.