مهر
سلامممممم............ بلاخره اومدم.ببخشید منو .دلم برا همتون تنگ شده بود.. تو این مدتی نبودم دیدم برام نگران بودین .خیلی ازتون ممنونم که به فکرم بودین . مهر هم شروع شد.تو خونه ما خیلی امسال پر رنگتر بود .پرنیان خانم هم به جمع بچه هایی که باید برن مهد پیوسته بود.خداروشکر از روز اول خودش خوب رفت واصلا به ماندن من در کنارش تو مهد نبود.خیلی زود به مربی وبچه ها وابسته شده ودلش نمی خواد زود بیاد خونه.دوروز پیش هم برنامه اشپزی داشتن تو مهد .روز قبلش بهم زنگ زدن گفتن از کلاس پرنیان منو بعنوان اولین مامانی که باید بره اولین برنامه اشپزیرو اجرا کنه انتخاب کردن.مونده بودم چی اماده کنم که نیاز به پخت وپز هم نداشته باشه ودر ضمن مراحل درست کردنش هم بچه ها باید ببینن.تصمیم گرفتم دسر با میوه بدم .درست کردم دسرها رو میوه هارو هم خورد کردم رفتم اونجا مخلوط کردنش رو بچه ها دیدن.بعد براشون تو ظرفهای یه بار مصرف کشیدم خوردن خیلی خوششون اومده بود.پرنیان صبح هر روز بیداره لباسشو میپوشه راهی میشه.امیر هم امسال خیلی پسر خوبی شده .دیگه کمتر نیازه که بگم بنویس بخون .میخواد همه کاراش مرتب باشه.انشالله تا اخر سال همینجور بمونه
مامانم میخوان امروز برن تهران .فردا چهلم پسر عموی بابا است.خیلی زود گذشت.کاش ما تا اطرافیان هستن چقدر شون رو بیشتر بدونیم.مامان تا اخر هفته تهران هستن وبچه های منم دلتنگ .البته با درس ومدرسه ومهد مشغولن ولی باز هم دلتنگ میشن.فردا هم تولد ایلیا کوچولو پسر داداشم است.امسال رفته پیش دبستان.دوستای گلم خیلی خوشحالم از داشتن شماها ازاینکه به فکرم بودین .میتونم بیام اینجا وبراتون بنویسم خیلی خوشحالم ..همتون رو به خدا میسپارم وبرای همتون دعا میکنم.