پرنیانپرنیان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

مامانی ودوتا عشق کوچولوش

مهر

1392/7/10 9:10
365 بازدید
اشتراک گذاری

سلامممممم............ بلاخره اومدم.ببخشید منو .دلم برا همتون تنگ شده بود.. تو این مدتی نبودم دیدم برام نگران بودین .خیلی ازتون ممنونم که به فکرم بودین . مهر هم شروع شد.تو خونه ما خیلی امسال پر رنگتر بود .پرنیان خانم هم به جمع بچه هایی که باید برن مهد پیوسته بود.خداروشکر از روز اول خودش خوب رفت واصلا به ماندن من در کنارش تو مهد نبود.خیلی زود به مربی وبچه ها وابسته شده  ودلش نمی خواد زود بیاد خونه.دوروز پیش هم برنامه اشپزی داشتن تو مهد .روز قبلش بهم زنگ زدن گفتن از کلاس پرنیان منو بعنوان اولین مامانی که باید بره اولین برنامه اشپزیرو اجرا کنه انتخاب کردن.مونده بودم چی اماده کنم که نیاز به پخت وپز هم نداشته باشه ودر ضمن مراحل درست کردنش هم بچه ها باید ببینن.تصمیم گرفتم دسر با میوه بدم .درست کردم دسرها رو میوه هارو هم خورد کردم رفتم اونجا مخلوط کردنش رو بچه ها دیدن.بعد براشون تو ظرفهای یه بار مصرف کشیدم خوردن خیلی خوششون اومده بود.پرنیان صبح هر روز بیداره لباسشو میپوشه راهی میشه.امیر هم امسال خیلی پسر خوبی شده .دیگه کمتر نیازه که بگم بنویس بخون .میخواد همه کاراش مرتب باشه.انشالله تا اخر سال همینجور بمونه

مامانم میخوان امروز برن تهران .فردا چهلم پسر عموی بابا است.خیلی زود گذشت.کاش ما تا اطرافیان هستن چقدر شون رو بیشتر بدونیم.مامان تا اخر هفته تهران هستن وبچه های منم دلتنگ .البته با درس ومدرسه ومهد مشغولن ولی باز هم دلتنگ میشن.فردا هم تولد ایلیا کوچولو پسر داداشم است.امسال رفته پیش دبستان.دوستای گلم خیلی خوشحالم از داشتن شماها ازاینکه به فکرم بودین .میتونم بیام اینجا وبراتون بنویسم خیلی خوشحالم ..همتون رو به خدا میسپارم وبرای همتون دعا میکنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

یاسی
10 مهر 92 16:36
سلام عزیزم
شکرخدا که همه چیز بر وفق مراده
دلتنگت بودیم
ایشالله که همیشه خوب و خوش باشی


مرسی یاسی جونم.
الهام(مامان هلسا)
11 مهر 92 17:21
سلام عزیزم.شکر خدا که همه چی خوبه.هلسا هم براشون تو مهد سبزی آورده بودن و پاک کرده بودن و کگردو خورد کرده بودن و خودشون نون پنیر سبزی پیچیده بودن.خیلی خوشحال بود..ایشالله مامان بابا زود و به سلامتی برگردن و دلتنگی بچه ها رفع بشه


مرسی عزیزم
من ودخملی
12 مهر 92 11:09
سلام دوستم.. خوبه که دخملیت خودش میره مهد کودک.. دخملی من هنوز عادت نکرده به زور از خودم جداش میکنم


اره خودم هم فکر نمیکردم این قدر مستقل باشه.انشالله ناز دونه توهم عادت میکنه
هدیه
12 مهر 92 11:45
ای جوووونم، پرنیان خانوم هم پس محصل شدن
انشالله به سلامتی
چه ایده ی قشنگی داشتید ها، فکر می کنم شیرین ترین چیز برای بچه ها همون دسر باشه
انشالله مامان و باباتون هم به سلامتی و خیلی زود برمی گردن


مرسی هدیه گلم
ساقی
13 مهر 92 16:06
سلام عزیزم . ایشالا جای مامانتون سبز. تا چشم به هم بزنید برمی گردن و دلتنگی ها رفع میشه . حالا که پرنیان جون میره مهد بیشتر برای خودت وقت داری و میتونی یه کمی بیشتر به خودت برسی.
امیدوارم تاآخر سال بچه ها همینجوری پرانرژی و شاد باشن


مرسی ساقی جون