پرنیانپرنیان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

مامانی ودوتا عشق کوچولوش

شروع امتحانات

1392/2/16 20:27
227 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ساعت 7 که بیدار شدم امیر رو بیدارکردم که بره مدرسه ساعت 7.5 مامان زنگ زد که ناهار بیایین خونه ما منم از خدا خواسته امیر رو روانه مدرسه کردم ودوباره به رختخواب گرم ونرم باز گشتم اما دریغ از خواب.آخ بلند شدم یک کم خونه رو جمع وجور کردم لباسشویی رو روشن کردم ویکسری لباس شستم خونه رو جارو کردم دیگه راحت شدم .پرنیان خانم هم بیدارشدن اومده تو اشپز خانه میگه مامان من برات چه کارکنم.گفتم شما خودت برو دستاتو بشور وبیا صبحانه بخور .خدارو شکر امروز یک کم نون وپنیر با چایی میل فرمودن بنده هم تا تونستم تشویقش کردملبخندتشویق دوباره مامان زنگ زد گفت مامانبزرگ عصر میرسه کرمان گفته از طرف من برا بچه ها یه چیز بگیر باز پروسه خرید برا بچه هاچشمک.تامن کارامو کردم و بیام بیرون مامانم دوباره تلفن زد گفت پسر داداشم دل درد داشته از مهد داره میارش خونه ما خرید باشه برای یک روز دیگه گفتم باشه. پرنیان کتاب قصه هاشو اورده بود براش بخونم یادم می اومد چقدر برای امیر کتاب میخوندم ولی این طفلک براش کمتر میخونم احساس میکنم بهش خیلی نمیرسم مرتب هم میگه میخوام برم مهد .پرسیدم گفتن اون مهدی که من میخوام بذارم تابستون کلاس اموزشی چندانی نداره حالا نمیدونم برا این سن اگه بخوام کلاس زبان بذارم زود نیست ؟ ناهار خونه مامانم بودیم وبعد رفتیم دنبال امیر اخه کلاس فوق برنامه داره وقتی فهمید خونه مامانی بودیم ناراحت شدناراحتعصبانیاز فردا هم امتحانامون شروع میشه تا هفته اینده. فردا امیر هدیه های اسمانی داره خنثی خودش که میگه من همه رو بلدمنیشخند .برا تابستون براش خیلی برنامه دارم البته اگه قبول کنهخیال باطل پنجشنبه هم یه مهمونی بزرگ دعوتیم ولی خونشون خیلی پله داره منم بااین پرنیان وپله هاش حیرانماسترسهی بالا هی پایین .خودم هم که مشکل پادرد دارم فکر کنم اخر شب دیگه جونی نداشته باشمگریه خدا بخیر کنه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)