پرنیانپرنیان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

مامانی ودوتا عشق کوچولوش

ایام هفته با بچه ها

1392/2/30 12:35
652 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از چند روز تاخیر بلاخره اومدم توی این چندروزه من با بچه ها خیلی مشغول بودم وسعی کردم تمام وقتشون رو پر کنم یکروز عصر دوچرخه سواری ویکروز پیاده روی وقتی هم که خونه میرسیم دیگه خودم از خستگی میافتم.بچه ها دوست دارن هردو مورد رو با مامانی برن.این بچه های من مامانم رو بیشتر از من دوست دارن .مامانم خیلی باهاشون حرف میزنه محبتشون میکنهامیر علی روز جمعه تولد دوستش دعوت بود به همین خاطر روز پنجشنبه رفتیم برا دوستش کادو بگیریم وای چقدر گرونه همه چی امیر یه کیت الکتریکی برا دوستش انتخاب کرد.بعد هم بستنی خوردن یعنی هرچه امیر کالری سوروند رفت به کنار.چه کارکنم بچه است جلوشم نمیتونم بگیرم . خرید برای تولد  همراه بود با خرید یه دفتر خاطرات برا امیر ویک جعبه مداد شمعی برا پرنیان که زحمتشون رو مامانی کشید.روز جمعه که امیر زود بیدار شد تا عصر هم هی میگفت ساعت چنده ساعت 5 دیگه بردیمش جشن وساعت 9 اومد خونهبهش خیلی خوش گذشته بود پرنیان خانم هم میخواست همراهش بره لباس پوشیده بود گفتم مامان جان تو نمیتونی بری خونه دوست امیره دوست شما نیست میگفت  من میخوام برم خونه دوست خودم همسایه طبقه پایین یه دختر داره که سه ماه از پرنیان بزرگتره پرنیان خیلی دوست داره بره پیشش در ضمن خجالت هم میکشه.خلاصه بااین پرنیان خانم هم مامعرکه ای داریم .

روز شنبه هم بعد از پیاده روی رفتیم خونه مامانبزرگ من .ما رفتیم داشت نماز میخوند در را باز کرد ودوباره نشست به نماز خوندن یک موقعه هایی به اینجور عبادت مادر بزرگم حسودیم میشه خیلی با ارامش وخلوص میخونه من فکر میکنم نسل قدیم استرسهای مارو نداشتن وراحتتر زندگی میکردم البته قانع تر هم بودن.من خیلی سعی میکنم که امیر وپرنیان قناعت رو یاد بگیرن بخصوص امیر چون اگر قناعت یاده نگیره همش برا مال دنیا حرص میزنه نه خودش ارامش خواهد داشت نه اطرافیانش یک چیزی هم هست کسی که الوده حرص بشه دیگه هم نمیتونه دندون طمع رو بکنه مگه ادم میتونه درچند خونه زندگی کنه توی یه لحظه چند ماشین سوار شه.دیگه مادر بزرگ بودن بسه بریم دنبال حرف خودمون دیروز مامانم بچه هارو سور پرایز کرد وگفت میخوام شام مهمونتون کنن بچه ها خوشحال .جای اونجارو هم من تعیین کردم که بچه هامریض نشن امیر که عاشق فست فوده. با بابا ومامان وبچه ها رفتیم  البته زحمت بردن هم با بابام بود بنده خدا من شرمنده میشم. اخر شب هم اومدیم خونه بچه هاخسته شده بودن یه سی دی گذاشتم پرنیان که سریع خواب رفت اما امیر تا 2 ساعت سی دی میدید .چند وقته امیر داره سی دی های شاهنامه که از فروشگاه تازه براش گرفتم میبینه و همه رو  دوست داره ودوست داره اشعارو حفظ کنه پرنیان هم با امیر میبینه ولی هنوز براش سنگینه مثلا نبرد رستم باسهراب. دوست دارم پرنیان شعر یاد بگیره اما میترسم زده بشه.راستی کسی میدونه تراشه های الماس خوبه یانه؟من چند وقت پیش توی مجله دیدم.امیر هر روز خاطراتشو مینویسه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

نرگس مامان طاها و تارا
30 اردیبهشت 92 13:19
مي گم مامان خانوم عكس لطفا؟؟؟؟


میایم میگم
سمین
30 اردیبهشت 92 13:21
همه چی گرون شده واقعا مردم چی کار کنن؟خیلی خوبه که از این چیزا براشون میگیری تا گوش کنن من هم اگه بتونم حتما برا آراد میگیرم.منم عشقه فسفودم اونو از شوهرم هم بیشتر دوس دارم فک کنم . hr]

اره خیلی گرون شده ماشینی که برا امیر میگرفتم ده تومن شده بیست وپنج تومن تازه کوچولو هم هست گفتم به نظر نمیاد اخ نگو این امیر منم عاشق فست فوده ..........


شلمان
30 اردیبهشت 92 13:58
اتاق کودکتان را متحول کنید وسیله ای شیک و تک برای کودک دلبندتان WWW.LASTKALA.COM
هدیه
30 اردیبهشت 92 23:38
تراشه های الماس همونیه که خوندن رو به بچه ها یاد میده؟ آشنایی با واژگان و این حرفا؟
راستش اطلاع زیادی ندارم اما اگه همون باشه من باهاش موافق نیستم چون بچه هر چیزی رو باید توو سن ِ خودش یاد بگیره، خب وقتی بچه میره کلاس ِ اول اونم توو 7 سالگی پس یعنی همین سن برای یادگیریش مناسبه
پسرخاله ی 7 ساله ی من قبل از رفتن به مدرسه خواهراش باهاش اعداد و حروف الفبا رو کار می کردن و اونم خیلی قشنگ یاد گرفته بود، اما وقتی وارد ِ مدرسه شد از همه چی زده شد!
روز ِ اول ِ درس وقتی از مدرسه برگشت به مامانش گفت "مدرسه چیز ِ مزخرفیه! من که همه رو بلدم؟!"
الانم برای یادگیری زیاد علاقه نشون نمیده، انگار همه چی واسش تکراریه و جذابیت نداره
بازم نمی دونم، اما حتماً از کسایی که وادرن پرس و جو کن



هدیه جون خودم هم از این میترسم زده بشه ولی دقتش عالی ویاد گیریش هم عالی است.انشالله دیگه از مهر باید بره مهد فکر کنم یاد گیری دست جمعی بهتره
مشکات زندگی
31 اردیبهشت 92 21:51
سلام عزیزم.

آفرین مادر نمونه.

خوب شد گفتی منم سی دی شاهنامه بری علی بگیرم.خیلی از شاهنامه خوشش میاد

ایشاالله بچه هات همیشه سالم وسرحال باشن


مرسی بابت سر زدن اره خیلی خوبن.حتما بگیر
گبی
2 خرداد 92 21:54
وااااااااای خانومی بالاخره پیدات کردم.
اخی الهی
نی نی ها رو ببوس از طرف من


مرسی گبی جونم خوشحالم کردی اومدی بهم سر زدی
مامان گلی
3 خرداد 92 13:08
سلام عزیزمممممممممممممم

خوش بحال مادربزرگت.آرامش خیلی خوبه.

ایشالاه قناعت رو هم امیرجونی یاد بگیره.

یه عکس از نی نی ها خوشگلت بزار



علیک سلام گلم.اره خوش به حال مادربزرگا.درتکاپوهستم برا عکس
الهام(مامان هلسا)
5 خرداد 92 7:45
سلام عزیزم.کمی از وروجکا بنویس.دلم تنگولیده براشون




باشه دارم مینویسم
مرسی که اومدی

ساقی
5 خرداد 92 15:18
سلام عزیزم .
خوبی؟ کوشولوهات خوبن؟
عزیزم من تجربه ی شخصی خودم رو می گم در باره ی تراشه های الماس نیست اما یه جورایی مشابه هست.
من قبل مدرسه رفتن به واسطه ی برادرم که یکسال قبل من مدرسه می رفت و مامانم باهاش درساشو مرور می کرد خوندن و نوشتن رو یادگرفتم . در حدی که می تونستم برای خودم کتاب داستان بخونم .
وقتی رفتم مدرسه طبق روال معلم آموزش الف و ب رو میداد وبرای منی که همه رو بلد بودم خیلی کسل کننده و بی مزه بود . نتیجه اینکه مدام درحال شیطنت و اذیت کردن بقیه بچه ها بودم. الان تلخترین خاطرات مدرسه ام مال کلاس اولمه که مرتب از کلاس می انداختنم بیرون یا معلم دعوام می کرد و شاگردای دیگه دوستم نداشتن و یادمه مامان و بابام به زور می بردنم مدرسه. سالهای بعد هم که درسها جدید بودند من دیگه علاقه ای به گوش کردن به درس معلم هام نداشتم...
خلاصه که به نظرم وقتی سیستم آموزش رو از کلاس اول شروع می کنه اینکه تراشه های الماس رو برای یادگیری خوندن و نوشتن به بچه ها ارائه کنیم واقعا یه تکرار بی فایده است و بهت اطمینان میدم هیچ تاثیری در نخبه شدنشون نداره . مگر اینکه آموزش انگلیسی داشته باشه . اونم چون توی مدارس ما انگلیسی رو آموزش نمیدن!
ببخش که سرت رو درد آوردم ولی دلم خواست که چیزی که به نظرم درسته رو برات بنویسم.
می بوسمت


ممنون که تجربه خودت رو گفتی.