پرنیانپرنیان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مامانی ودوتا عشق کوچولوش

روزهای اخر ماه رمضان

سلام .اول ازهمه عباداتتون قبول .تو شبهای عزیز قدر برای همه شما دعا کردم با وجود اینکه ندیده بودمتان ولی برای همه دعا کردم .امیر علی تو این شبا منو همراهی کرد.نماز خوند ودعا کرد وپرنیان خانم هم چادر سفیدش رو پوشید وهمراه داداشش به نماز ایستاد والبته گاهی شیطونی میکرد ومهر نماز امیر رو برمیداشت .من اول نفهمیدم ولی از صدای الله اکبر بلند امیر فهمیدم.تو این مدت از جمعه دو بار مهمون افطار شدیم  جمعه به دعوت دایجانم رفتیم هفت اشیان .برا بچه ها که خیلی خوش گذشت موتور چهار چرخ اونجا بود که امیر جان 3 دفعه سوار شدن.مسولش دفعه دوم به امیر گفت خیلی تند میری دیگه دستت نمیدم   امیر قول داد واونم اجازه داد پرنیان ترسید سوار شه ایلیا هم میخواست س...
14 مرداد 1392

همیشه باید شکر گذار خدا باشیم

سلام اول ازهمه طاعات دوستای مهربونم قبول درگاه خدا .امشب شب عزیز قدره دوستای گلم شما که احیا نگه میدارین برا من وبچه هام دعا کنین . امیر علی دیگه این هفته کلاسهاش تموم شده ومشغول استراحت شده البته دو جلسه پشت هم کلاس فوتبال رو نرفته .داره تنبلی میکنه میگه مچ پام درد میگیره بالای زانوم درد میگیره .میدونه من به این موضوع حساسم.اخه حدود دوسال پیش امیر علی یکشب گفت پام درد میکنه  نه زمین خورده بود نه سابقه داشت یک کم پماد  زدم روش خوابید. اما فردا صبح بچه فلج شده بود نمیتونست از تختش بیاد پایین زنگ زدم به شوهرم چون بیرون بود که بیا امیر روببریم دکتر وزنگ زدم مامانم که بیاد کنار پرنیان اونموقع اسالش بود .بردیمش بیمارستان باهنر سریع عکس...
5 مرداد 1392

روز نوشت

سلام هرچی من میخوام زودتر بیام بنویسم نمیشه که نمیشه .امروز امیر علی رو که بیدار کردم رونه کلاس شد.یکسری لباس ریختم تو ماشین وبرا ظهر بچه ها هم غذا درست کردم.امیر علی همچنان مشغول گرفتن روزه کله جنشکی است.اما پرنیان خانم خواب هستن باید صبحانهشون رو اماده کنم بعد بیدارش کنم شکلک بزرگتر پیدا نکردم پرنیان اگه اینو ببینه میگه مگه من نی نی ام.یکشنبه هفته قبل با مامانم رفتم شریعتی کفش طبی گرفتم . چند وقته زانو درد بودم وچند بار دکتر رفتم ودرمان کردم فایده نداشت .باید مواظب باشم خم وراست نشم وسنگین بلند نکنم اخه مگه میشه کار نکرد اونم با دوتا بچه وروجک .دوشنبه هم امیر علی از کلاس که اومد یکراست رفت خونه رامتین هرچی من گفتم  نرو گوش نکرد.تازه ...
29 تير 1392

تولد من

امروز تولد منه اینکه چند ساله شدم شاید خیلی از دوستام بدونن.امروزاز خواب بیدار شدم اولین تلفن از طرف مامانم بود که تبریک گفت وبهم گفت کادوت پیش من محفوظه . همسری هم دیروز تبریک گفت پیشاپیش وهم امروز .اما امیر علی از کلاس که اومد بهم تبریک گفت ویکی از نقاشی های خوشگلش رو بهم داد .نقاشیش خیلی خوب شده اما پرنیان خانم یه بوس بزرگ ازمن گرفته.خدایا تورو شکر گذارم به خاطر همه چیز های خوب بهم دادی.اینم کیک تولدم ...
22 تير 1392

ماه رمضان

سلام ماه مبارک رمضان اغازشد. نماز وروزه هاتون قبول حق برا ماهم دعاکنین.دیروز پرنیان خانم رسما در مهد ثبت نام شدن مدارکشون رو تحویل دادیم.اما خودش با ایلیا رفت توی حیاط پشتی مهد بازی کنه اصلا احساس غریبی نداشت که بچسبه به من شاید به هوای بازی با ایلیا رفت.خداکنه مهر همینجور باشه اخه ایلیا دیگه مهر باید بره پیش دبستانی.امیر  رو که برا بار اول بردم مهد تا دوهفته به من چسبیده بود. بعدش دیگه خوب شد. روز سه شنبه هم ختم عمه جان بود دخترش خارج از ایران بود به همین خاط ختمش رو دور تر برگزار کردن.امیر علی مرتب کلاس هارو میره فکر کنم تا اخر تیر ماه کلاسها بر قرار باشن برای مرداد ماه باید چند تا کلاس دیگه پیدا کنم.اگه شما هم کلاس برا سن 10 ساله سرا...
20 تير 1392

ماه رمضان

سلام ماه مبارک رمضان اغازشد. نماز وروزه هاتون قبول حق برا ماهم دعاکنین.دیروز پرنیان خانم رسما در مهد ثبت نام شدن مدارکشون رو تحویل دادیم.اما خودش با ایلیا رفت توی حیاط پشتی مهد بازی کنه اصلا احساس غریبی نداشت که بچسبه به من شاید به هوای بازی با ایلیا رفت.خداکنه مهر همینجور باشه اخه ایلیا دیگه مهر باید بره پیش دبستانی.امیر رو که برا بار اول بردم مهد تا دوهفته به من چسبیده بود. بعدش دیگه خوب شد. روز سه شنبه هم ختم عمه جان بود دخترش خارج از ایران بود به همین خاط ختمش رو دور تر برگزار کردن.امیر علی مرتب کلاس هارو میره فکر کنم تا اخر تیر ماه کلاسها بر قرار باشن برای مرداد ماه باید چند تا کلاس دیگه پیدا کنم.اگه شما هم کلاس برا سن 10 ساله سراغ داری...
20 تير 1392